کتاب ورای زندگیها از عبدالرزاق گورنه با ترجمه فرزانه حیدرنیا منتشر شده است. در معرفی کتاب نیز آمده:
عبدالرزاق گورنه،یمنی تباری است که به سال ۱۹۴۸ در زنگبار آفریقا زاده شد. در انقلاب و کودتای خونینی که در زادگاهش روی داد، در هجده سالگی از خاک و خانه وخانواده، از خشم و خشونت و خرابی ریخت و در دریای دیگر، انگلستان پناه گزید.
در انگلستان به تحصیل پرداخت و در ۳۴ سالگی در ادبیات انگلیسی از دانشگاه معتبر کنت درجه دکترا را کسب کرد. پس از آن همه در همین دانشگاه تا زمان بازنشستگی به تدریس ادامه داد. «گورنه» ریشه در آفریقا داشت، در گفتگویی گفت:
همیشه قصههای ایرانی و هزار و یکشب را که از مادربزرگش شنیده بود به یاد میآورد و در نوجوانی به خواندن شاهنامهی فردوسی روی آورد و به خواندن این حماسه عشق ورزیده و شیفتهی این شاهکار ایرانی شده بودو الهامبخش داستانهای بلندش گردید. در سرزمینی تازه بالید، اما پیوندش با زادگاهش را از یاد نبرد.
به نوشت روی آورد، صدای اندهناک و پناه پناهندگان و آوارگان و مهاجرانی شد که همهی میهنشان را در چمدانی به همراه داشتند. به سبب ستم یا از ننگ جنگ یا به سودای زندگی بهتر میهن خویش را پشت سر گذاشتند، به سرزمینی دیگر گریختند، به سرزمینی پناه بردند که به زبانی دیگر سخن میگفتند اما رویاهایشان به زبان مادری بود و در رویا و آرزوی بازگشت به زادگاهشان در سرزمین تازه میزیستند.
رمانهای (قلب شنی ) و (آخرین هدیه) از دیگر آثار عبدالرزاق گورنه هستند که میتوانید هماکنون از وبسایت انتشارات کتابسرای میردشتی تهیه کنید.
برشی از کتاب
یک شب، گروهی پنج نفره، حمزه هم یکی از آنان بود، تحت فرماندهی افسر، برای انجام یک ماموزیت آلمانی به سمت محلی به نام کیلمبا حرکت کردند در حالی که امیدوار بودند گروه فرماندی بریتانیا به آنجا نرسیده باشند. بریتانیا در تلاش بود تا تمامی پایگاهها و مزارع و حتی ساختمانهای مذهبی آلمانها را ببندد و از طریق مانع رسیدن مواد غذایی و تجهیزات به شوتزتارپ گردد. با غیرنظامیان آلمانی با ادب و احترام و در خور شهروندان یک ملت روشنفکر مبارز رفتار میشد و به شهرهایی مانند«رودزیا» یا آفریقای شرقی بریتانیا یا بلانتایر در نیاسالند برده میشدند، جایی که تا پایان جنگ میتوانستند توسط اروپاییهادیگر به عنوان پناهنده جنگی بمانند.
برای دانلود بخشی از رمان ورای زندگیها به این صفحه رجوع کنید.
0 نظر