دختری که با تبهکارها در افتاد به قلم استیگ لارسون و با ترجمه احمد نیاززاده به چاپ شده. در معرفی کتاب نیز آمده:
میکائیل بلومکویست روزنامه نگاری جستوجوگر است که خشونت و ظلم وارد شده بر لیزبت سالاندر، شخصیت اصلی داستان را برنمیتابد و برای حمایت از او با تمام قوا به مقابله با دستگاههای امنیتی سوئد میپردازد. اتفاقات و رخدادهایی که در این میان برای بلومکویست و سالاندر روی میدهد جذاب و هیجان انگیز و گاه متحیرکننده است...
برشی از کتاب
ساعت ۷ عصر بود. هشت ساعتی میشد زالاچنکو به هوش آمده بود که بازرس مودیگ و بازرس ارلاندر به اتاق او رفتند. زالاچنکو جراحی سنگینی را پشت سر گذاشته بود و بخش بزرگی از فکش را دوباره میزان و با پیچی از تیتانیم ثابت کرده بودند. تمام سرش باندپیچی بود و فقط چشم چپ و شکاف باریکی ازدهانش را میشد دید. یکی از پزشکها گفته بود ضربه تبر استخوان گونه او را خرد کرده و به پیشانیاش آسیب زده و قسمت بزرگی از گوشت سمت راست صورت تا کاسه چشم را هم کنده است. صدمات وارده باعث ایجاد درد شدیدی می شد و بنابراین مقدار زیادی مسکن به او داده بودند، اما هنوز هشیار بود و میتوانست حرف بزند. به مودیگ والاندر توصیه کرده بودند خیلی او را خسته نکنند.
مودیگ گفت: عصربخیر آقای زالاچنکو. بعپد خودش و همکارش را معرفی کرد.
زالاچنکو به زحمت و با دندانهای بههمفشده گفت: اسم من کارل اکسل بودین است. صدایش محکم بود.
کتاب دختری که با تبهکارها در افتاد در انتشارات کتابسرای میردشتی چاپ شده. برای مطالعه بیشتر در مورد این کتاب و هم چنین دانلود کتاب دختری که با تبهکارها در افتاد به این صفحه رجوع کنید.
همچنین با ورود به صفحهی کتاب های داستان خارجی میتوانید سایر کتابهای این حوزه را مطالعه کنید.
0 نظر