کتاب غزلیات سعدی به قلم امیر فلسفی و نگارگری علیرضا آقامیری و با مقدمه فارسی و انگلیس دکتر حسین الهی قمشهای نگاشته شده است . در معرفی کتاب نیز آمده:
سعدی در یکی از قصاید کوتاهش بیتی به همین مضمون سروده که پس از دویست سال، جامی، شاعر و نویسنده بزرگ عرفانی قرن هم را مست کرده و در حکایت بسیار زیبایی شرح مستی خود حمله کر و بیان عالم بالا را از این بیت بیان کرده است. خلاصه حکایت این است که یکی از صاحبدلان را بر سعدی و مقام و منزلت او در وادی معرفت در نهان انگاری بود. تاشبی خواب دید که در آسمان غوغایی شده است و فرشتگان چند، طبقی از هدایا بر سر نهاده، رو به عالم خاک کرده اند.
با حیرت میپرسد که این شور مستی و غوغا از چیست و این هدایا را از آن کیست؟ فرشتگان پاسخ میدهند که این هدیه ناقابلی است برای آن بیتی که سعدی شیرازی در حمد خدای ساخته و جمله را به وجد آورده است و آن بیت بدیع که شهرهی آفاق ادب است این است
برگ درختان سبز در نظر هوشیار
هر ورقش دفتریست معرفت کردگار
برشی از کتاب
زدستم بر نمیخیزد که یک دم بی تو بنشینم
بجز رویت نمیخواهم مه روی هیچکس بینم
من اول روز دانستم که با شیرین در افتادم
که چون فرهاد باید شست دست از جان شیرینم
ترا من دوست میدارم خلاف هر که د رعالم
اگر طعنه در عقلم و گر رخنهست در دینم
وگر شمشیر برگیری سپر پیشت بیندازم
که بیشمشیر خود کشتی به ساعدهای سیمینم
برآی که صبح مشتاقان اگر نزدیک روز آمد
که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم
ز اول هستی آوردم قفای نیستی خوردم
کنون امید بخشایش همی دارم که مسکینم
دلی چون شمع میباید که بر جانم ببخشاید
که جز وی کس نمیبینم که می سوزد به بالینم
تو هم چون گل ز خندیدن لبت با هم نمیآید
روا داری که من بلبل چو بوتیمار بنشینم
رقیب انگشت میخاید که سعدی چشم برهم نه
مترس ای باغبان از گل که میبینم نمی چینم
کتاب غزلیات سعدی در «انتشارات کتابسرای میردشتی» به چاپ رسیده است. برای مطالعه بیشتر در مورد این کتاب و هم چنین دانلود کتاب غزلیات سعدی به این صفحه رجوع کنید. همچنین با ورود به صفحه کتاب های نفیس و ادبیات کهن میتوانید سایر کتابهای این حوزه را مطالعه کنید.
0 نظر