صفحه اصلی دسته بندی 0 سبد ورود به سیستم

جزئیات پیش پا افتاده

کد شناسه :67725

کتاب «جزئیات پیش‌پاافتاده» بی‌تردید برجسته‌ترین رمان عدنیه شبلی است و نویسنده کوشیده است تا با پرهیز از عاطفه و احساسات در روایتگری، اثر خویش را به مستند نزدیک‌تر کند. 

عدنیه شبلی به گفتۀ خودش، دوازده سال درگیر نوشتن این رمان بوده است. کتاب «جزئیات پیش‌پاافتاده» مهم‌ترین اثر اوست و برایش آوازه و شهرت به ارمغان آورده است. تاکنون این کتاب به چندین زبان مهم جهان ترجمه شده است. 

در سال 2021، ترجمه کتاب «جزئیات پیش‌پاافتاده» در فهرست جهانی جایزه بوکر قرار گرفت. در سال 2023، ترجمه آلمانی این کتاب برنده جایزه ادبی لیبراتو ، جایزه انجمن ادبی آلمان شد. نویسنده تاکنون بیش از چهار جایزه‌ی بین المللی کسب کرده است.

این کتاب رویکردی روانشناختی و فلسفی به خاطرات و تجربیات انسانی می پردازد.

کتاب حاضر از زبان اصلی اثر، یعنی از عربی به فارسی برگردانده شده است.

 

درباره‌ی نویسنده:

عدنیه شبلی ، نویسنده، پژوهشگر، استاد دانشگاه و کنشگری فعال در حوزه‌های اجتماعی و فمینیستی است. او در سال ۱۹۷۴ میلادی در روستای «الشبلی» واقع در دامنۀ کوه «طابور»، از توابع «الجلیل» پایین در فلسطین زاده شد. در سال ۲۰۰۹، پایان‌نامۀ دکترایش را با موضوع وحشت بصری در دانشکدۀ علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه شرق لندن با موفقیت دفاع کرد و پس از آن، به تدریس پرداخت. عدنیه شبلی در کنار تدریس، نوشتن را با جدیت دنبال می کند و در این ساحت هم چند رمان منتشر کرده است. او در اروپا می زید و تاکنون برنده چهار جایزه‌ی جهانی در حوزه ادبیات شده است.
 

درباره‌ی مترجم:

شهاب گودرزی پژوهشگر، مترجم و شاعر ایرانی است. او در سال ١٣٥٠ در بروجرد زاده شد و در دوره دبیرستان به انجمن های ادبی راه پیدا کرد و در جلسات ادبی این شهر و قم وتهران حضور یافت. وی تحصیلات خود را در زمینه ادبیات فارسی و عربی تا مرحله دکترا ادامه داد. تاکنون بیش از بیست و پنج کتاب از وی منتشر شده که بیش از نیمی از آنها ترجمه از ادبیات عرب بوده که به چاپ های متعدد رسیده است. بیشترین آثار نزارقبانی و محمود درویش را در ایران او به فارسی برگردانده و تاکنون رمان هایی از توفیق الحکیم، نجیب محفوظ، سلیمان فیاض، عمرو عبدالحمید به فارسی ترجمه کرده است. 

گزیده‌ای از کتاب:

به‌محض ایستادن خودرو، پایین پرید و بقیه به دنبالش به سمت تپه شنی راه افتادند. چشم دوخت به انبوه درختانِ روبرو؛ علاوه بر زوزهٔ سگ، صدای نالهٔ شتر هم می‌آمد. از شیب تپه کنار نِی‌ها جلو رفت و آن‌ها را کنار زد. گروهی از اعراب بادیه‌نشین آشکار شدند که در اطراف چشمه ایستاده یا نشسته بودند. نگاهشان به هم برخورد؛ بهت‌زدگی در چشمانشان موج می‌زد، مانند چشمان شترهایی که به‌محض بلند شدنِ پارس سگ‌ها جا می‌خورند و از جایشان می‌پرند.
سپس صدای تیراندازی شدیدی به گوش رسید... 

 

بررسی و نظر خود را بنویسید

1 2 3 4 5

 *

 *

0 نظر