دربارهی نویسنده:
روساریو کاستیانوس، نویسنده و شاعر برجستۀ مکزیکی، با قلمی شیوا و نگاهی ژرف به مسائل اجتماعی، جایگاه ویژهای در ادبیات آمریکای لاتین دارد. او که در سال 1925 در چیاپاس مکزیک متولد شد، زندگی خود را وقف مبارزه برای عدالت اجتماعی و برابری کرد. کاستیانوس با آمیختن رئالیسم جادویی با واقعیتهای تلخ جامعۀ مکزیک، آثاری خلق کرده است که همواره خواننده را به تأمل وامیدارند. سبک نگارش او، تلفیقی ظریف از سادگی و پیچیدگی است که بهخوبی توانسته است روحیات و فرهنگ مردمی مکزیک را درهمتنیده و به تصویر بکشد.
کاستیانوس به دلیل فعالیتهای ادبی و اجتماعی خود، جوایز متعددی از جمله جایزۀ ملی ادبیات مکزیک را دریافت کرده است. آثار او به زبانهای مختلف ترجمه شده و در سراسر جهان موردتوجه قرار گرفتهاند.
دربارهی مترجم:
ساناز کمالی، متولد 1363، دانشآموخته رشته مترجمی زبان انگلیسی، با سابقه ترجمه در حوزه کودک و نوجوان، رمان بزرگسال و حوزه روانشناسی می باشد.
گزیدهای از کتاب:
در اینجا، در محلی به نام چاکتاجال، کلبههایمان را ساختیم، در اینجا پارچه جامههایمان را بافتیم، در اینجا خاک رس را به سود خود به کار بستیم. ما جدا از دیگران، غنائم جنگی را در دستمان دور سر نمیچرخاندیم و سود معاملاتمان را پنهانی نمیشمردیم. پس از انجام کارهای روزانه دور آن درخت جمع میشدیم و خدایانِ صلح و آرامش را صدا میزدیم. آه، ما خوشحال بودیم، زیرا باور داشتیم که آنها نظر لطفی به زندگیمان داشتند. اما آنها در شوراهای خود، برایمان خوف و بلا انباشته بودند.
در گذشته پیشگوییهایی کرده بودند. خشکسالی، مرگ و بدبختیهای دیگر، اما پیشگویان ما نمیتوانستند بگویند این سرنوشت تلخ و غمانگیز، چه زمانی برای ما رقم خواهد خورد. چه کسی میتواند ابری را که در بطنش آذرخشی پیچوتاب میخورد، متوقف کند؟ آنهایی که مقدر بود بیایند، آمدند.
ما بر فراز نیزهها به خواب ابدی فرو نرفتیم، بلکه پس از خستگیِ روزی سرشار از رنج و زحمت، فرو افتادیم. نگاه خیرهمان در کمینگاه نهفته نماند، بلکه بر وحشتی فراخ گشوده شد. ما از روزگاران قدیم، قانون تصاحب قربانیان را بهخوبی میدانستیم. همه اینها را دیدیم، اما بهراستی تاب آوردیم و نمردیم.
0 نظر