آنچه در این رمان کوتاه میخوانید، روایتی از زبان یک پارتیزان هلندی است که در اواخر جنگ جهانی دوم، پریشان، خسته و وحشتزده وارد یک شهر میشود و خود را مقابل خانهای بزرگ و متروکه مییابد که از ویرانیهایی که کشور را فرا گرفته، در امان مانده است. فرصت کوتاهی پیش میآید تا او از وحشت فضای حاکم بگریزد و در آن خانه لختی بیاساید. در این فرصت اندک، اتفاقات عجیب و تلخی رخ میدهد که موجب میشود پارتیزان دوباره به گرداب جنگ باز گردد...
نویسنده کتاب در این اثر کلاسیک خیره کننده، با نثری صریح و نفسگیر تصویری زنده از وقایع جنگ را به نمایش میگذارد و مجموعهای از حوادث هولناک را تنها در ۸۰ صفحه جای داده است. این کتاب از آن دست کتابهایی است که تا ابد در ذهنتان میماند.
دربارهی نویسنده:
ویلم فردریک هرمانس در سال ۱۹۲۱ در آمستردام متولد شد و پیش از آنکه زندگی خود را وقف نویسندگی کند، سالها در دانشگاه گرونینگن جغرافیای طبیعی تدریس میکرد. او از سنین جوانی شروع به نوشتن و انتشار آثارش در مجلات کرده بود. هرمانس نویسنده رمانها، مقالات، نمایشنامهها و اشعار متعددی است و یکی از بزرگترین نویسندگان اروپایی پس از جنگ محسوب میشود. نثر صریح و بیپرده وی موجب شهرت آثارش در ادبیات هلند شد. او در سال ۱۹۹۵ درگذشت.
دربارهی مترجم:
زهره مالمیر متولد 1369، دانش آموخته مترجمی زبان انگلیسی است. او با عضویت در انجمن صنفی مترجمان البرز و پس از گذرندان دورههای تخصصی در حوزه ترجمه، کار حرفهای خود را آغاز کرد و به همکاری با ناشران مختلفی پرداخت.
گزیدهای از کتاب:
برای آخرین بار به خانه نگاه کردم. تمام شیشهها از قاب پنجره پایین ریخته بود. از سقف ترکخورده که بهشت را به تصویر میکشید، دسته دسته نیهای کوتاه و بلند خشکیده آویزان بود. با تمام وجود به بطن ویران و رو به زوال خانه نگریستم.
به مثابه این بود که تمام مدت در حال تظاهر بود و حالا خودش را آن طوری نشان میداد که در واقعیت همیشه بوده است: غاری میانتهی و سرد که درونش بوی نا میداد و در حال فروپاشی بود.
0 نظر