تاریخ تنهایی دومین کتاب از مجموعۀ «سوژههای ترس» است که به قلم دیوید وینسنت، استاد بازنشستۀ تاریخ اجتماعی با تجربۀ تدریس و تحقیق در دانشگاههای انگلستان به نگارش درآمده است. مطالب اصلی در قالب هفت فصل و نتیجهگیری نیز در فصل هشتم مدون شده است. نویسنده ابتدا توضیح میدهد مقولۀ تنهایی چگونه و با چه حالوهوایی به کتابها و نوشتههای بریتانیایی راه یافت. سپس به سراغ زمانها و مکانهایی میرود که «تنهایی» به اَشکال متنوع شکل گرفته و تکثیر شده است. دراینراستا با بررسی اسناد تاریخی و همچنین متون نظم و نثر غربی و عمدتاً انگلیسی، به توصیف و توضیح اشیا و افعال زندگی روزمره، اعم از وسایل سرگرمی و تفریح مانند ورقبازی، خیاطی، دریانوردی، ماهیگیری، کوهنوردی، و همینطور برخی مکانها مانند صومعه و زندان پرداخته تا ببیند و بگوید چرا و چگونه در اروپا و بهخصوص نزد افکار عمومی بریتانیا طی دو قرن اخیر، مقولۀ «تنهایی» به یک معمای بغرنج و حتی ترسناک تبدیل شده است.
دربارهی نویسنده:
وینسنت با قلم روان و درعینحال حساس به نکات تخصصی، توانسته نظر خوانندگان بسیاری را جلب کند. وی علاقۀ مشخصی به بررسی عادات و کردارهای طبقۀ کارگر و بعضاً طبقۀ متوسط دارد و در نوشتههایش عمدتاً با نگاه طبقاتی به تحول مقولات پرداخته است. در کتاب حاضر، وی با شیوهای که میتوان با تسامح آن را تبارشناسی در معنای فوکویی دانست، میخواهد به ما نشان دهد «تنهایی» چگونه در گیرودار اشیا و مواد، تکنیکها و عادات روزمرۀ شخصی و جمعی ساخته شده، حفظ شده و در برهههایی نیز متحول شده است. میدان پژوهش وی اروپا و بهخصوص بریتانیاست. شاید مهمترین انگیزه برای انجام این پژوهش پیچیده و خواندنی، سیاستگذاری دولتهای بریتانیا برای کنترل یا حتی سرکوب «تنهایی» بوده است. وینسنت تلاش کرده با تأکید بر تفاوت بنیادین دو مقولۀ ظاهراً مشابه، یعنی «احساسِ تنهایی» و «تنهایی»، نشان دهد نگرانی پزشکینهشده و وسواسآمیز ما دربارۀ افزایش مقولۀ اول، ناشی از ناکامی ما در تحقق مقولۀ دوم است.
دربارهی مترجم:
محمود ایرانی فرد دانشآموختۀ دکتری علوم سیاسی است و فعالیت پژوهشیاش درحالحاضر معطوف به مباحث نظریۀ تفرد (theory of individuation) بهویژه در نسبت با قدرت و سیاست است. پیش از این ترجمۀ چند کتاب دیگر از او منتشر شده است؛ ازجمله سرمایهداری، میل و بردگی: مارکس و اسپینوزا و راهنمای کمبریج: ادبیات آرمانشهری.
گزیدهای از کتاب:
بحث طولانی دربارۀ تنهایی، دوباره بهواسطۀ تعهد روشنگری به جامعهپذیری، ضرورت یافت. دادوستد شخصی موجب نوآوری شد، اما فضای چندانی برای کاوش فکری و خودشناسی باقی نگذاشت. تعامل اجتماعی، خلاقیت را ترویج کرد، اما همزمان میتوانست انحرافآمیز و مبتذل باشد، اگر فرصتی برای بازاندیشی و خلوت باقی نمیماند. حصول پیشرفت، نیازمند تعادل جدید بین درگیری و انزوا بود. همزمان، اَشکال تاریخیِ انزواطلبی، در میان هیاهو و مادیگرایی جامعۀ شهریشده، جلبتوجه میکرد. خانقاه حصارکشیشده یا طبیعت خالی از سکنه، برای مدتهای مدید، بدیل تطهیرکنندۀ فشارهای فسادآور وضع موجود بودند. هر دوی آنها، ساختارهای حیاتی گفتار و مباحثه را به طرد قطعی تهدید میکردند. تلفات زندگی اجتماعی در میان این فشارها، مشهود بود. یک دلهرۀ فزاینده که حرفۀ نوظهور پزشکی آن را مدیریت میکرد، این بود که تابآوری روانی کسانی که مسئول حصول تغییرات بودند، برای مقاومت در برابر گردباد تعاملات شخصی کافی نیست. هرچقدر مطالبات جامعه بیشتر میشد، شمار مشارکتجویان بیشتر میشد و خطر سقوط به مهلکۀ مالیخولیا افزایش مییافت.… درعینحال، تنهایی عام آنطور که باید، مورد توجه قرار نگرفته است. از دورۀ بلومفیلد تا دوران ما، افراد بهدنبال فرصتهایی بودهاند تا گاهگُداری از معاشرت سر باز زنند و از وقتشان لذت ببرند. فیلیپ کُخ در مواجهۀ فلسفی با تنهایی، میگوید:«ازجمله شورانگیزترین قابلیتهای مشهور تنهایی، تدارک پناهگاهی است برای دوری از محنتهای استیصالآور زندگی اجتماعی».
0 نظر