این دنیا مال ما نیست

کد شناسه :65968

این دنیا مال ما نیست سفر به زیر پوست زمین 

پس از سال ها دوری، لوکاس بی دعوت به خانه ای که در کودکی از آنجا به زور اخراج شده بود، باز می گردد. باغ را علف های هرز تسخیر کرده‌اند انقدر که گلزارهای محبوب مادرش و قبر پدرش را طوری پوشانده اند که تشخیص آنها از هم سخت است. از زمانی که الوی و فلیسبرتو سالها قبل  به خانه پدر لوکاس دعوت شدند تا برای پدرش کار کنند، خیلی چیزها تغییر کرده است. دو غریبه غول پیکر، زمین و همه افراد ساکن در خانه را تحت کنترل خود درآورده اند و مزاحمانی مثل لوکاس را بیرون کرده اند. حالا همه چیز پوسیده است. لوکاس، مرد جوان سختی کشیده، به دنیایی روی می‌آورد که در خاک و تاریکی رشد می‌کند: دنیای حشرات.گارسیا فریره در نثرش، دنیایی را به تصویر می‌کشد که با حرص و آز انسان‌ها پایین کشیده شده است، در حالی که در بعیدترین مکان‌ها بارقه‌های امیدی خودنمایی می‌کنند.

درباره‌ی نویسنده:

ناتالیا گارسیا فریره در سال 1991 در کوئنکااکوادور به دنیا آمد. او در دانشگاه آزوای اکوادور نویسندگی خلاق تدریس می کند و همچنین سابقا به عنوان معلم مدرسه ابتدایی نیز کار کرده است.آثار روزنامه نگاری گارسیا فریره در رسانه هایی مانند BBC Mundo و Univisión منتشر شده است و داستان کوتاه او "شب جشن" در مجله ادبی اسپانیایی La gran belleza منتشر شد . «این دنیا مال ما نیست » اولین رمان گارسیا فریره است. این کتاب نامزد جایزه ادبی Tigre Juan شد و نیویورک تایمز به عنوان یکی از بهترین کتاب‌های اسپانیایی زبان سال 2019 معرفی‌اش کرد. این کتاب به ایتالیایی، فرانسوی و ترکی و حالا به فارسی ترجمه شده است. 

درباره‌ی مترجم:

غزل قربانپور مترجم ، خبرنگار و منتقد ادبی متولد ۱۳۶۸ و فارغ‌التحصیل رشته ادبیات و زبان ایتالیایی از دانشگاه تهران است.او ترجمه را از سال ۱۳۹۶ با ترجمه شعر آغاز کرد و طی این سالها  به همراه شاعران مختلفی موفق به دریافت چندین جایزه ادبی بین‌المللی شعر در کشور ایتالیا شده است.غزل قربانپور «هم بنیانگذار گروه ادبی بین‌المللی پنامبرا» است که در راستای توسعه ادبیات ایران در ایتالیا و بالعکس در حال فعالیت هستند.« این دنیا مال ما نیست» یکی از کتابهایی است که وی ترجمه کرده است و اجازه ترجمه و چاپ آن به فارسی از سوی ناشر اصلی کتاب " paraíso Perdido" در اختیار « گروه ادبی بین‌المللی پنامبرا » قرار گرفته است. 

گزیده‌ای از کتاب: 

متنفر شدن ازهمه را همینجا آغاز کردم پدر, بخصوص متنفر شدن از تو را. تورا بیشتر از دیگران مقصر می دانم چرا که حالا فهمیده ام هر پدری درونش خدایی دارد که فرزندانش را مثل مجسمه هایی گِلی و همیشه نا تمام می نگرد و می خواهد بارها و بارها آنها را باز آفرینی کند تا شبیه خودش بشوند و با این کار آنها را به بلایا محکوم می کند: سیل بر سرشان نازل می کند, نفرینشان می کند و تنها از روی غرور می بخشدشان. و همه آدمهای زمین مثل من, بچه هایی از خاک رُس تَرَک خورده و ترسناکند که در زندگی سرگردانند. خواه بدون دست, خواه بدون پا,خواه عجیب الخلقه. حتی اگر کسی نتواند ببیندمان.

بررسی و نظر خود را بنویسید

1 2 3 4 5

 *

 *

0 نظر