دست تقدیر چنین رقم زد که من، بهعنوان روانکاوی که تجربۀ کار با کودکان را دارم، به اهمیت ویژه ابژههای گذار در رشد و توسعه آنها پی ببرم. تمرکز من بر روی این ابژهها، مثل لباس یا خرسکی که کودک با آن بازی میکند، تنها به جنبههای سطحی آنها محدود نمیشود. بلکه به تناقض عمیقی میپردازم که هنگام استفاده کودک از این ابژهها به وجود میآید. پیشنهاد من این است که به جای تلاش برای حل این تناقض، آن را بپذیریم و با آن مدارا کنیم، زیرا این پذیرش، به کودک و در نهایت به افراد بالغ، اجازه میدهد تا به غنای فرهنگی و ارتباط با گذشته و آینده دست یابند. این کتاب، نتیجه تلاش من برای بسط و توضیح این مفهوم اساسی است که درک و پذیرش تناقضها میتواند به توسعه و تعالی انسانی منجر شود.
دربارهی نویسنده
دانالد وینیکات، روانکاو انگلیسی سهم بزرگی در توسعه روانکاوی دارد. او با طرح ایدههایی همچون مادر بسنده، خود واقعی یا خود کاذب، بازی، ابژهٔ گذار و امثال اینها پدیدههای روانی مهمی را تبیین و روشن کرد. کتاب بازی و واقعیت را شاید بتوان شاهکار او دانست.
گزیدهای از کتاب
کتاب بازی و واقعیت شرح روانکاوانهٔ موقعیت انسان در اقلیم برزخی رویا و واقعیت است. دانالد وینیکات گرچه به این موضوع میپردازد که انسان چگونه با برگزیدن ابژههای گذار فرایند ارتباط خویش با جهان اطرافش را میسور میکند. شاید در نگاه اول به نظر برسد که کتاب دربارهٔ بخشی از فرایند رشد کودکان است اما همانطور که خود وینیکات هم میگوید، این کتاب دربارهٔ انسان است، دربارهٔ نحوهٔ ربط و نسبت واقعیت روانی ما با جهانی که رفتهرفته رنگ و بویی انسانی به خود میگیرد. درواقع، ما ابژههایی را دستمایهٔ گذارمان قرار میدهیم، اما این گذار از کجا به کجاست؟ از درون به برون، از روانمان به جهانی که در ابتدا انسانی نیست اما بهمرور خاصیتی انسانی به خود میگیرد. حکایت این کتاب سرگذشت سفرهای گاهگاه آدمی به وادی و اقلیمی است که وینیکات آن را برزخ میان رویا و واقعیت میداند. کتاب حاضر به نوعی راهنمای نحوهٔ آمدوشدِ ما به وادی مذکور و آموختن چگونگی انسانی بودن به این عالم است: ما سالکان همیشگی اقلیم بازی، برزخ میان رویا و واقعیتایم.
0 نظر