آقای "پرایس" کارخانهداری است که تنها به سود خود میاندیشد. کنتس (حسابدار مطیع)، "زاسافراس"، کمکدفتردار پیر با وفاداری بردهوارش، "زومر" (فروشندهی سیار فرصتطلب) و "امزیگ" (دلال ماهر) از جمله زیردستان او هستند که هریک جنبهای از تهی شدن از خصوصیات انسانی و از خودبیگانگی را نشان میدهند. اما آگوست ـ پسر پرایس ـ صنعت را پدیدهای میداند که غلط اداره میشود. او راهحل مسائل را در همکاری کارگران و صاحبان صنایع میداند. "پرایس" سرانجام با شروع انقلاب بورژوا ـ دموکراتیک در جبههی قدرتمندان قرار میگیرد و با این کار سود برده و به پیروزی ارتجاع یاری میرساند. نویسنده در این اثر با سبکی انتقادی ـ رئالیستی به انتقاد از انظام سرمایهداری موجود در جامعهی خویش میپردازد و به این اصل تاکید میورزد ک صنعت با وجودی که هنوز قربانیانی میطلبد، برای طبقهی کارگر و از آن طریق برای همهی بشریت خوشبختی به ارمغان خواهد آورد. در نتیجهی پیشرفت صنعت، میلیونها کارگر پدیدار خواهد شد که در نهایت، سروری معدودی از مالکان ابزار تولید را نفی خواهند کرد. یک دموکراسی تشکیل خواهد شد که بنا به ضرورت به سوسیالیسم منتهی خواهد شد.
0 نظر