غرب چهارده روایت

کد شناسه :64855

کتاب «غرب، چهارده روایت» دربارۀ «تمدن غرب» است. منظور از «غرب» معرفی جغرافیای غرب نیست. هدف نویسند معرفی یک ساختار سیاسی‌فرهنگی مجرد است. غرب مورد نظر او بر تمدن و فرهنگی ضمنی دلالت دارد که می‌کوشد این فرهنگ را در نقطۀ جغرافیایی خاصی معرفی کند.

این کتاب عنوانی مفهومی ولی بسیار مهم دارد. چنین کتابی با این عنوان بسیار محتمل است در قلمرو ایدئولوژیک متوقف بماند. برای جلوگیری از این اتفاق، به نظر چهارده شخصیت تاریخی مراجعه شده و تعریف مورد نظر از زبان آنها جویا شده است. برخی از این شخصیت‏ها نام آشنایی دارند. ‏در هر فصل، داستان زندگی یکی از این شخصیت‏های مهم آمده و همراه با آن، زمان و مکان زندگی آن فرد را ذکر شده است.

دو شخصیت اول کسانی از جهان کلاسیکی‌اند که غرب مدعی است آن جهان کلاسیک منشأ و ز ادگاه غرب است. در فصل اول و دوم مشخص شده است که آن دو شخصیت چگونه نه یونان و نه رم را  زادگاه هویت غرب یا اروپا نمی‌دانند. شرح زندگی سه شخصیت بعد در فصل‏های سوم، چهارم و پنجم، متعلق به کسانی است که در دوران تاریک قرون وسطی می‌زیسته‏اند. آن ها توضیح می‏دهند که چگونه میراث یونان و رم را گرفته، رد کرده و در بستر تمدن اسلامی، اروپای مرکزی و بیزانس مورد بازنگری قرار داده‏اند. در فصل‏های ششم و هفتم، دو شخصیت بعدی، ما را به عصر رنسانس و آغاز دوران نوین می‌برند و نشان می‏دهند که چگونه خطوط تمدنی به راه‏های مختلف و متضاد کشیده شده، قارۀ اروپا و دنیای بزرگ‌تر مسیحیت را منشعب کرده و توهم غرب متحد و یکپارچه را نفی کرده است.

‏بخش بعدی کتاب به بررسی چگونگی عملکرد تمدن غرب در حکم ابزاری ایدئولوژیک اختصاص دارد و ظهور آن ابزار و ورود آن به دورن تعریف جامع آشنای امروز از تمدن غرب بررسی می‌شود. در سه فصل هشتم، نهم و دهم، تغییر نظر غرب در  قرن‏ های شانزده و هفده دربارۀ دین، علم، توسعه‌طلبی و امپریالیسم و تعهدات سیاسی منجر به ظهور تدریجی تمدن غرب به بحث گذاشته شده است. با دو شرح حال بعدی در فصل‏های یازدهم و دوازدهم، دربارۀ چگونگی بلوغ تمدن غربی بحث می‌شود و نشان داده میشود این تمدن در آن مقطع به چه شکل به امپریالیسم غرب، سلطه و سیادت نژادی جهانی تبدیل شد. دو شرح حال آخر در فصل‏های سیزدهم و چهاردهم دربارۀ چالش‏ های فعلی درباب غرب و تمدن غرب از زبان منتقدان داخلی و رقبای خارجی است و واقعیت‏ های در حال تغییر جهان ما و نیاز مبرم به بازاندیشی دربارۀ هویت مبنایی و اسطوره تمدن غرب نشان داده می‌شود.

این افراد تنها کسانی نیستند که می‌توان برای این کتاب برگزید. آنها در مقام انسان نشان می‏دهند چرا باید یک بار و برای همیشه تعریف جامع از تمدن غرب را کنار بگذاریم. آنها تعاریف تاریخی غنی‏تر و متفاوتی پیشنهاد می‏کنند که می‌توان به کمک آنها تاریخ جدیدی برای غرب بیابیم و جایگزین تاریخ فعلی کنیم.  

نوشته‌ی پشت‌جلد

غرب در کجای جغرافیا قرار دارد؟ آغاز شکل‏گیری فرهنگ و «تمدن غرب» به چه زمانی از تاریخ بر می گردد؟ آیا «تمدن غرب» استمرار تکاملی تمدن یونان و رم باستان است؟ آیا این ادعا که بعضی از فرهنگ‏ ها بر دیگر فرهنگ‏ ها برتری دارند درست است؟ گفتمان «برخورد تمدن‏ ها» مبتنی بر برتری «تمدن غرب» و نبرد دائمی غرب با «دیگران» از چه زمانی، در کجا و با چه توجیهی به وجود آمده است؟ این کتاب ضمن به چالش کشیدن بسیاری از ادعاهای نادرست یا مشکوک تمدنی به همه سوالات فوق پاسخ میدهد.

نویسنده، استنتاجی علمی و پژوهشی از لابلای اسطوره‏های مرتبط با تمدن‏ های باستان تا به امروز را با ذکر شرح‏ حال چهارده شخصیت تاثیرگذار تاریخ که در شکل‏ گیری تعریف غرب از «تمدن غرب» نقشی برعهده داشته‏ اند، جستجو کرده و در این میان خاستگاه تمدن غرب و ماهیت «تمدن غرب» را هم موشکافانه و با بیانی قاطع و در عین‏حال جذاب، کنکاش کرده است.

کتاب «غرب» یکی از شجاعانه ‏ترین پژوهش‏ های چالش برانگیز علمی در پاسخ به گفتمان ادعایی «برخورد تمدن ‏ها» و پوچ انگاشتن ادعاهای «دگرستیزان» غربی به شمار می رود.
 

درباره‌ی نویسنده 

پرفسور نیشا مک سوینی متولد 1982 درلندن و استاد باستان‏شناسی و تاریخ باستان در دانشگاه وین، اتریش، است. پدر و مادرش به ترتیب، چینی و ایرلندی بودند. در دانشگاه کمبریج و دانشگاه لندن تحصیل کرده و مدرک دکتری خود را در سال 2007 گرفته است. ابتدا در کالج فیتزجرالد و سپس در دانشگاه کمبریج، دانشگاه لستر و  نهایتا در دانشگاه وین مشغول به کار شده است. در دانشگاه هاروارد نیز تحقیقات عصر باستان یونان را انجام داده است. تاکنون چندین جایزه از جمله در سال 2015 جایزه فیلیپ لیووهیوم  را دریافت کرده است. 

گزیده‌ای از کتاب  

بحث دربارۀ دوران «کلاسیک» در قالب حوزه‌ای علمی به سبب موقعیت دوران باستانی یونان‌رم در تعریف جامع از تمدن غرب اهمیت زیادی دارد، زیرا این تعریف یونان و رم را خاستگاه اصالت خود می‌پندارد.

‏در گامی به جلو، غرب نیازمند است که تعریف قدیمی خود از تمدن غرب را کنار بگذارد و دوران باستان یونان‌رم را خاستگاه خود نداند. غرب باید تعریف جامع تازه‏ای از تاریخ غرب ارائه دهد که به مستندات و حقایق تاریخی نزدیک‏تر باشد. حقایق تاریخی تعریفی را تأیید می‏کنند که پیچیده‏تر، غنی‏تر، متنوع‏تر و جامع‏تر و از پویایی برخوردار باشد. آن تعریف راحت‏تر با ارزش‏های لیبرال، جمع‌گرا و دموکراتیک سازگار خواهد بود و در غرب بیشتر و بهتر از تعریف جامع کنونی از تمدن غرب مورد استقبال تعداد بیشتری از شهروندان مقیم غرب قرار خواهد گرفت.

‏این کتاب قصد حمله به غرب را ندارد. برعکس، استدلال من آن است که این کتاب بزرگداشت و تجلیلی از غرب و اصول مبنایی آن ارائه می‏کند. وقتی به مقایسۀ میراث متنوع غرب که در این کتاب ذکر شده با الگوی غیرتاریخی ولی رسمی تمدن‏های موازی مورد نظر مجمع تمدن‏های باستانی می‌پردازیم، این تجلیل و بزرگداشت عیان‌تر می‏شود. پویایی، نوآوری و بازاندیشی خلاق گذشته مشخصۀ تواریخ هرودوت، فلسفۀ کندی، شعر تولیا داراگونا و سخنان جوزف وارن است. چه چیزی غربی‏تر از سؤال، نقد و مناقشه دربارۀ علم دریافتی است؟ و چه چیزی غربی‏تر از آن است که در ساختار تاریخ بازاندیشی کنیم؟
 

بررسی و نظر خود را بنویسید

1 2 3 4 5

 *

 *

0 نظر