کتاب مواجهه با مرگ مقدمهای بر فلسفه به قلم فرانسواز دستور با ترجمه رضا احمدیوند نگاشته شده و در مقدمه کتاب نیز آمده:
فلسفه، از افلاطون تا شوپنهاور، نیچه و هایدگر، محصول تلاش برای فکر کردن
به مرگ است. پرسش «مرگ» با همهی پرسشها فرق دارد. ولی به همهی پرسشها،
عشق، نفرت، جنگ، جامعه، سیاست، گره خورده است. چرا باید کتابی دربارهی مرگ
بخوانیم؟ اصلاً چرا بادی به مرگ فکر کنیم؟ شاید بگوییم فکر کردن به مرگ،
فکری «سالم» نیست. ناخوش است. شاید بهتر باشد به روی خودمان نیاوریم. ولی
تا کجا؟ اگر عاشق شدیم چه؟ وقتی عاشق میشویم دیواری که دور زندگی
تکوتنهای خودمان کشیدهایم فرو میریزد و ناگهان زندگی شخصی دیگر برایمان
مهم میشود. مدام دلواپسایم که آن مخلوق اعجابآور در معرض آسیب است. شاید
مهدکودک و دبستان و دبیرستان را بدون نگران مرگ نبادش. باید دور عشق و
دوستی را خط بکشد. پس باز میمانیم و مرگ. دستکم تهدید مرگ.
برشی از کتاب
برخلاف بسیاری از جانوارن که به جسد همنوعان خود اعتنا ندارند، انسانها از کهنترین دوران خود مردگان خود را دفن میکردهاند. بنابراین میتوان نشانهی ظهور انسان را بجاآوردن آیین خاکسپاری دانست، نه ابزارسازی یا ابداع زبان. این آیین ها منحصر به خاکسپاری یا کفنودفن نیست،بلکه مومیایی کردن یا سوزندان را نیز شامال میشود. حتی رهاکردن جنازه در فضای باز را نیز نباید به معنای رهاکردن آن در طبیعت گرفت؛ زیرا در فرهنگهای انگشتشماری که چنین می کنند شامل مراسم پیچیدهای است. چنین مراسمی را باید نشانهی ظهور فرهنگ گرفت، زیرا نوعی سرپیچی از نظم طبیعت و چرخهی حیات و مرگ، و عدم تسلیم در برابر سیطرهی آنها بر مخلوقات زنده است. بیشک سرپیچی فقط حرکت نمادین است، زیرا نمی توان در برابر امر بازگشتناپذیر ایستادگی کرد. ولی همین حرکت نشان می دهد انسان چه رابطهی مبهمی با مرگ دارد؛ رابطهای از جنس تصودیق و انکار: تصویق، از آن رو که آیین تدفین راهی است برای به یادسپردن عزیز متوفی که دیگر وجود ندارد، و در عین حال انکار، از آنرو که راهی است برای برقراری رابطهی جدید با متوفایی که وجود او در آنسو ادامه دارد. امروزه با آثار انسانشناسان میدنیم حتی در جوامع باستان نیز انسان مرگ را نابودی کامل میدانسته و رابطهی خود را با دنیای نامرئی مردگان حفظ میکرده است. بنابراین باور به «عالم باقی» را نباید ابداع ادیان پنداشت. اندیشهی زندگی پس از مرگ بسته به نحوهی تصور آن، آشکارا شکل های متافوتی میباید: در یونان باستان، نوعی زندگی شبحوار و صورت فروکاستهای از زندگی (این جهانی) بود؛ در آموزههای تناسخ، زایشی دوباره و شکل جدیدی اززندگی در انتظار است. آموزهی نوین مسیحیت(که در واقع به آموزه های مزدا برمی گردد)نه فقط نوعی زمانمندی خطی است(که زمان چرخشی را کنار میگذارد)، بلکه سخن از «روز جزا» و «معاد جسمانی» را نیز به میان می کضشد. یعنی عالم فنا با قطعیت تمام از عالم باقی میبرد و «حیات اخروی» صرفا دنبالهی حیات دنیوی نیست، بلکه «حیات ابدی» حاکی از ایدهای قاطعانه برتر است.
کتاب مواجهه با مرگ در «انتشارات کتابسرای میردشتی» به چاپ رسیده است. برای مطالعه در مورد این کتاب و همچنین دانلود کتاب مواجهه با مرگ به این صفحه رجوع کنید. همچنین به صفحه فلسفه می توانید سایر کتاب های این حوزه را مطالعه کنید.
0 نظر