مواجهه با مرگ مقدمه‌ای بر فلسفه

کد شناسه :63023
  • کد کالا :
    63023
  • شابک :
    9786227546408
  • ناشر :
  • مولف :
  • مترجم :
  • نوبت چاپ :
    1
  • سال چاپ :
    1402
  • قطع :
    رقعی
  • نوع جلد :
    شمیز
  • تيراژ :
    500
  • تعداد کل صفحات :
    84
  • وزن :
    99
  • اصالت کالا :
    اصل
  • وضعيت كاركرد :
    نو
  • قيمت :
    980,000 ریال 833,000 ریال

فرانسواز دستور، پدیدارشناس فرانسوی، در کتاب چگونه با مرگ مواجه شویم، این پرسش را از نگاهی فلسفی ولی به زبانی خلاصه و روشن برای خوانندهٔ ناآشنا به حوزهٔ فلسفه پاسخ می‌دهد. نویسنده پیش از این هم کتاب‌های متعددی دربارهٔ این موضوع و از نگاهی هایدگری نوشته است؛ از جمله کتاب چگونه با مرگ زندگی کنیم و رساله‌ای به نام مرگ: جستاری دربارهٔ تناهی.

دو رویداد در زندگی هست که هیچ‌کس به آن دسترسی مستقیم ندارد؛ تولد و مرگ. وجه مشترک هردو این است که از بیرون بر وجود آدم وارد می‌شود. از مرگ چه می‌دانیم؟ هیچ‌یک از دانسته‌های ما دربارهٔ آن را نمی‌توان نتیجهٔ تجربهٔ شخصی دانست. هیچ‌کس نمی‌تواند مرگ خودش را پیش خود نمایان کند و تصور دقیقی از آن داشته باشد، چون رویدادی است که به زندگی‌اش تعلق ندارد. بنابراین تا وقتی زنده‌ایم از مرگ هیچ نمی‌دانیم. به قول ویتگنشتاین در اواخر رسالهٔ منطقی‌ـ‌فلسفی: «مرگْ رویدادی در زندگی نیست. انسان مرگ را تجربه نمی‌کند.» اپیکور برپایهٔ همین اندیشه می‌گفت مرگ برای ما مسئله نیست. ولی فرانسواز دستور برخلاف ویتگنشتاین و اپیکور و به دلیل رویکرد هایدگری‌اش، نه‌فقط از رودررویی با مسئلهٔ مرگ نمی‌پرهیزد، بلکه اندیشیدن به آن و اضطراب ناشی از این اندیشه را شرطی می‌داند برای کسب آگاهی از خویشتن. من باید امکانِ نبودن‌ام را برعهده بگیرم و این به معنای دقیق کلمه، وظیفهٔ هر آدمی است که مرگ خودش را بپذیرد. ولی «پذیرفتن» در اینجا نه به معنای «شکست» است و نه به معنای رواقی‌گری. باید مرگم را بپذیرم چون به‌هرحال مرگِ «من» است و درنتیجه یکی از شرایط حاکم بر زندگی‌ام. مرگْ محدودیتی در برابر زندگی نیست، بلکه افقی است در برابرش و شرط لازم برای شکوفایی زندگی در گسترهٔ زمان.

نویسنده این دیدگاه را در سه فصل توضیح می‌دهد. فصل اول با عنوان «غلبه بر مرگ،» به سراغ مرگ دیگران و مسائل مرتبط با آن از جمله ماتم می‌رویم. در تمام سنت‌های موجود، از دورهٔ باستان تا امروز، آیین‌هایی وجود دارد که هدف از آن‌ها غالباً معنا بخشیدن به مرگ و مقابله با اضطرابی است که در مواجهه با بدن مردگان به زندگان دست می‌دهد. چگونه می‌توان بر وجود انسان را که مرده است تأکید کنیم و در عین حال بپذیریم که دیگر از دست رفته است؟ ادیان و نیز بسیاری از سنت‌های فکری و اساطیری بدین منظور بر جاودانگی روح تأکید می‌کنند و با همین هدف به آیین‌هایی برای ماتم و خاکسپاری رو می‌آورند. ولی هدف اصلی این آیین‌ها درواقع برقرار کردن پیوند میان زندگان و مردگان است و همچنین عبور از مرزهای زندگی و گذار به زندگی دیگری که همهٔ افراد جامعه، همه مرده و هم زنده، به آن تعلق دارند. آیا این همان پیوندی نیست که امروزه در جامعهٔ مدرن از دست داده‌ایم؟ ماتم برای انسان‌های جامعهٔ مدرن بیش‌ازپیش به امری خصوصی تبدیل شده و باور به جاودانگی روح در نظر مرگ کمرنگ شده است. مردم امروزه اندیشهٔ مرگ «خودشان» مثل دستمالی فرسوده از زندگی دور می‌اندازند و مدام برای تداوم بخشیدن به زمان عمرشان دست‌به‌دمان علوم طبیعی می‌شوند.

در فصل دوم با عنوان «خنثی کردن مرگ،» نویسنده توضیح می‌دهد که مرگ بیش از هرچیز اضطرابی است که انسان را وامی‌دارد در تنهایی به مرگ خودش فکر کند و نگران پایان امکان‌های پیش رویش باشد. هرکسی در مواجهه با نگرانی از نابود شدن، دست‌به‌کار تمهیداتی می‌شود؛ مثلاً تولیدمثل برای باقی گذاشتن انسان‌هایی که زندگی‌شان بعد از ما ادامه دارد، یا نوشتن با هدف حفظ سخنی که باد هواست و در دم از دست می‌رود. برخی از این تمهیدات دست‌کم شباهت‌هایی به نامیرا شدن دارند و برخی دیگر توهمی بیش نیستند.

نهایتاً فرانسواز دستور در فصل سوم و پایانی با عنوان «پذیرش مرگ،» ابتدا خطاهای انسان مدرن را توضیح می‌دهد که سعی می‌کند پایان‌پذیری خودش را انکار کند. نویسنده سپس توضیح می‌دهد که چرا پذیرش مرگ ضروری است. مثلاً نشان می‌دهد که چرا ادیان بر آماده شدن برای مرگ و انتظار آن تأکید کرده‌اند. مؤمنان می‌کوشند در طول زندگیشان هنر مردن را بیاموزند و خود را برای زندگی جاودانه آماده کنند و این در نظرشان نوعی غلبه بر مرگ است. این هنر را در آموزه‌های برخی از فیلسوفان نیز می‌بینیم. به نظر ایشان، فلسفه باید از باورهای عمومی دربارهٔ مرگ دوری کند، از مرزهای زندگی محسوس و ظاهری بگذرد و به زندگی (جاودانهٔ) روح بپردازد. وجه مشترک همهٔ این دیدگاه‌ها (چه ادیان و اساطیر و چه فیلسوفان) مهارت و تسلط بر مرگ است. پس آیا برای اینکه دیگر از مرگ نترسیم، باید همهٔ پیوندهای محسوس و ظاهری را کنار بگذاریم؟ فرانسواز دستور می‌گوید صرفاً با فکر کردن نمی‌تواند مرگ را شکست داد و به‌جای تلاش برای کنار گذاشتن اضطراب از مرگ، باید با تمام وجود به دل این اضطراب زد. با آگاه شدن از پایان‌پذیریِ زندگی، درهای وجودمان به روی ما و دیگران و دنیا گشوده می‌شود. 

درباره‌ی نویسنده 

فرانسواز دستور (متولد ۱۹۴۲ در لیون فرانسه) فیلسوف و مفسر آثار هایدگر است. او تا کنون در دانشگاه‌هایی نظیر پاریس یک، پاریس هفت و نیس سوفیا انتیپولیس به تدریس فلسفه پرداخته است.

گزیده‌ای از کتاب 

برخلاف بسیاری از جانوارن که به جسد همنوعان خود اعتنا ندارند، انسان‌ها از کهن‌ترین دوران خود مردگان خود را دفن می‌کرده‌اند. بنابراین می‌توان نشانه‌ی ظهور انسان را بجاآوردن آیین خاکسپاری دانست، نه ابزار‌سازی یا ابداع زبان. این آیین ها منحصر به خاکسپاری یا کفن‌ودفن نیست،بلکه مومیایی ‌کردن یا سوزندان را نیز شامال می‌شود. حتی رها‌کردن جنازه در فضای باز را نیز نباید به معنای رها‌کردن آن در طبیعت گرفت؛ زیرا در فرهنگ‌های انگشت‌شماری که چنین می کنند شامل مراسم پیچیده‌ای است. چنین مراسمی را باید نشانه‌ی ظهور فرهنگ گرفت، زیرا نوعی سرپیچی از نظم طبیعت و چرخه‌ی حیات و مرگ، و عدم تسلیم در برابر سیطره‌ی آنها بر مخلوقات زنده است. بی‌شک سرپیچی فقط حرکت نمادین است، زیرا نمی توان در برابر امر بازگشت‌ناپذیر ایستادگی کرد. ولی همین حرکت نشان می دهد انسان چه رابطه‌ی مبهمی با مرگ دارد؛ رابطه‌ای از جنس تصودیق و انکار: تصویق، از آن رو که آیین تدفین راهی است برای به یادسپردن عزیز متوفی که دیگر وجود ندارد، و در عین حال انکار، از آن‌رو که راهی است برای برقراری رابطه‌ی جدید با متوفایی که وجود او در آن‌سو ادامه دارد. امروزه با آثار انسان‌شناسان می‌دنیم حتی در جوامع باستان نیز انسان مرگ را نابودی کامل می‌دانسته و رابطه‌ی خود را با دنیای نامرئی مردگان حفظ می‌کرده است. بنابراین باور به «عالم باقی» را نباید ابداع ادیان پنداشت. اندیشه‌ی زندگی پس از مرگ بسته به نحوه‌ی تصور آن، آشکارا شکل های متافوتی می‌باید: در یونان باستان، نوعی زندگی شبح‌وار و صورت فروکاسته‌ای از زندگی (این جهانی) بود؛ در آموزه‌های تناسخ، زایشی دوباره و شکل جدیدی اززندگی در انتظار است. آموزه‌ی نوین مسیحیت(که در واقع به آموزه های مزدا برمی گردد)نه فقط نوعی زمانمندی خطی است(که زمان چرخشی را کنار می‌گذارد)، بلکه سخن از «روز جزا» و «معاد جسمانی» را نیز به میان می کضشد. یعنی عالم فنا با قطعیت تمام از عالم باقی می‌برد و «حیات اخروی» صرفا دنباله‌ی حیات دنیوی نیست، بلکه «حیات ابدی» حاکی از ایده‌ای قاطعانه برتر است.

کتاب مواجهه با مرگ در «انتشارات کتابسرای میردشتی» به چاپ رسیده است.

بررسی و نظر خود را بنویسید

1 2 3 4 5

 *

 *

0 نظر