کتاب مارکسیسم بدون مارکسیسم (درباره اشباح مارکسِ دریدا) به قلم تری ایگلتون، آنتونیونگری، ارنستو لاکلا، سایمون کریچلی، استوارت سیم و با ترجمه محسن عباسزاده به چاپ رسیده است. در معرفی کتاب نیز آمده:
محور کتاب پیشرو تفسیر و ارزیابی اشباح مارکس ژاک دریداست. دریدا در اشباح مارکس در پی احیا یا بازگشتی دیگر به ایدههای مارکس نیست، بلکه درصدد است با استفاده از فیگور انتقادی مارکس علیه هژمونی نولیبرال موضعگیری سیاسی کند. او مارکس را (شبح) یا (دیگری) نظم سرمایهداری میداند که میتواند همچون روح پدر هملت همواره احضار شود تا در مقابل ژست پیروزمندانه پایان تاریخ فوکویاما، ناتوانی لیبرال دموکراسی را در تحقق وعدههایش بر ملاکند. او مارکسیسم را (وعدهای بر رهاییبخش) میداند که به رغم انحرافات نظری و عملی، نباید از روح (موعودگرایانه) آن دست کشید. نویسندگان این مجموعه به ارزیابی این شیوهی خوانش دریدا از مارکس میپردازد. بنابراین هدف، هدف اصلی کتاب نیز حاضر طرح بحثی دربارهی مناسبات (واسازی) و (مارکسیسم) است.
برشی از کتاب
دریدا شور بسیاری برمی انگیزد، حتی در آنهایی که چیزی از او نخواندهاند جز آنکه دربارهی او و واسازی، همان مکتب فکری پرجنجالی که الهامبخش آن بوده چیزهایی شنیدهاند. گواه آن، این لطیفه تکراری است که میگوید تفاوت مافیا و واسازی در این است که اولی پیشنهادی به شما میدهد که نمیتواند رد کنید و دومی پیشنهادی میدهد که نمیتوانید از آن سر دربیاورید. در واقع،نامفهمومی از همان آغاز زندگی حرفهای طولانی دریدا تقریبا همراه او بوده، وضعی که ابهام تقریبا عمدی بیشتر آثارش چیزی از او نمی کاهد. حتی پرشورترین طرفدارانش نیز ناچار اقرار میکنند که او ما را به مشکلات مفهمومی عایدهای دچار میکند. برای مثال، از نشر کریستوفر نوریس، نظریهپرداز فرهنگی، سبک نوشتاری دریدا
از نشر بیشتر فیلسوغان- حداقل در سنت غالب انگلیسی آمریکایی - نوعی بازیگوشی استعاری عجیبوغریب به نظر میرسد. احتمالا آنها میگویند این نوع بازی با کلمات حداکثر نوعی وقتگذرانی سفسطهآمیز در حاشیههای گفتمان حقیقتجو و جدی است.
کتاب مارکسیسم بدون مارکسیسم (درباره اشباح مارکسِ دریدا) در انتشارات دمان به چاپ رسیده است.
0 نظر