کتاب تو نخ بابام به قلم جاستین هالپرن و با ترجمه سیمین آزمون نگاشته شده است. در معرفی کتاب نیز آمده:
تو نخ بابام کتابی به واقع خندهدار و جذاب است. جاستین هالپرن تیرهای شادیبخش خنده را بیامان به سویمان پرتاب می کنند. وی قادر است در بخش کوچکی از یک پارگراف واژه ها را، از طنزآلود به مشمئزکننده و سپس تأثربرانگیز، به گونه ای یکدست سامان بخشد.
برشی از کتاب
به هر حال من دیگه مربی اون تیم لعنتی تون نمیشم. شرمنده.
وقتی که ده سالم بود، بابا داوطلب شد که مربی تیم کوچیک فوتبال مدرسهی ما بشه. ولی شش ماه بعد دورهی مربیگری سام هالپرن با عصبانیت و اوقات تلخی بالاخره تموم شد. بابا توی پونیت لیما که یه شهر ساحلی توی حومه بود،کار میکرد. اونجا بیشتر یه محیط نظامی بود. بابا لون وقتا توی نیروی دریایی خدمت می کرد. سال ۱۹۷۲ فضای صمیمی و خدمهی مهموننواز و خونگرم اون منطقه، باعث شده بود که بابا کاملا احساس راحتی بکنه. چند سال بعد از اون تاریخ نزدیکی شهر به ساحل دریا باعث شد خونه های بزرگ و گرون قیمت دوربر نبود تا اینکه چندتا جوونک همسایهی ما شدن که به جای آخرین گروه از افسرهای نظامی که قبلا توی محل ما زندگی میکردن، اومده بودن.
من نمیخوام با این گندهلاتهای پدر سوخته همسایه باشیم.
کتاب تو نخ بابام در «انتشارات کتابسرای میردشتی» به چاپ رسیده است. برای مطالعه بیشتر در مورد این کتاب و هم چنین دانلود کتاب تو نخ بابام به این صفحه رجوع کنید. هم چنین با ورود به صفحه ادبیات و داستانهای خارجی میتوانید سایر کتابهای این حوزه را مطالعه کنید.
0 نظر