خدایا آن‌جایی؟ منم مارگارت

کد شناسه :52922
خدایا آن‌جایی؟ منم مارگارت
موجود نیست

کتاب خدایا آن جایی منم مارگارت؟ به قلم جودی بلوم و با ترجمه مهری محمودی نگاشته شده است. در کتاب نیز آمده:
مارگارت سایمون که حدود دوازده ساله است، عاشق موی بلند، ماهی تن، بوی باران و چیزهای صورتی رنگ است. او در نیویورک سیتی به حومه‌ی شهر نقل مکان کرده است. نگران جورشدن با دوستان جدیدش است. وقتی با صحبت کردن د ریک کلوپ با دوستان جدیدش وارد اولین عرصه زندگی خود می‌شوند، این‌جاست که مارگارت با خوشحالی احساس وابستگی به آن‌ها می‌کند،‌اما هیچ یک از آن‌ها نمی‌توانند باور کنند که مارگارت هیچ ایده و عقیده‌ی خاصی ندارد و مارگارت هم نمی‌تواند این حقیقت را که او می تواند هر چیزی را که در ذهنش است به آن ها بگوید، مثلا درباره‌ی دستش که با خداوند صحبت می کند. 
مارگارت با نمک و اصیل است و افکار و احساساتش، به خوبی بخش عمده ای از شخصیت او را نشان می دهد.
برشی از کتاب
وقتی به خانه رسیدم،مستقیم بسته‌های خریدمرا به اتاقم بردم. لباسم را درآو.ردم.لباس زیرم را پوشیدم. ابتدا آن را محکم دور کمرم بستم، بعد آن را بالا کشید. شانه‌هایم را عقب دادم و یک طرفی ایستادم. زاید متفاوت به نظر نمی‌رسیدم. یک جفت از جوراب هایم را درآوردم و هر لنگه آن را داخل هر قسمت چیاندم، برای این‌که ببینمآیا واقعا بزرگ‌تر می شود. خیلی تنگ شد، ولی فرم آن را دوست داشتم. شبیه لورا دانکر شده بودم. جوراب‌ها را آوردم. کنار گذاشتم.
پدرم موقع شام به من تبریک گفت:«خُب مارگارتُ واقعا بزرگ شده‌ای و دیگر یک دختر کوچک نیستی.»
«اوه، بابا!»
تنها چیزی بود توانستم بگویم. دوشنبه بچه‌ها ی هم‌‌کلاسی‌ام را بررسی کردم. باید قبل از ساعت سه نام کسانی را که خوب می‌شناختم، بنویسم و بگویم که کس دیگری را نمی‌شناسم.
کتاب خدایا، آن‌جایی منم مارگارت؟ در «انتشارات کتابسرای میردشتی» به چاپ رسیده است. برای مطالعه بیشتر در مورد این کتاب و هم چنین دانلود کتاب خدایا آن ‌جایی منم مارگارت به این صفحه رجوع کنید. هم چنین با ورود به صفحه رمان و داستان‌های خارجی می‌توانید سایر کتاب های این حوزه را مطالعه کنید.

 

بررسی و نظر خود را بنویسید

1 2 3 4 5

 *

 *

0 نظر