کتاب پاریس جشن بیکران به قلم ارنست همینگوی و با ترجمه فرهاد غبرایی نگاشته شده است. در معرفی کتاب نیز آمده:
پاریس، جشن بیکران یادگار همینگوی از پاریس دههی ۲۰ و ارزشمندترین بخش از دستنوشتههای برجای مانده از اوست که اولبار پس از مرگش منتشر شد و به سرعت در میان پرفروش ترین کتابهایش جای گرفت. ماریو بارگاس یوسا کتابی را «طلسمی جادویی» میداند که «هر فصلش داستان کوتاهی است آراسته به حسنهای بهترین داستانهای همینگوی»؛داستانهایی چنان سرزنده و شفاف که زندگی منظم و پرشتاب نویسندهشان را پیش چشم خواننده به تصویر می کشند.
برشی از کتاب
وقتی به پاریس برگشتیم، هوا صاف و سرد و دلنشین بود. شهر با زمستان اخت شده بوددر زغالفروشی خیابان ما هیزم خوب میفروختندو بیرون بسیاری از کافههای خوب آتشدان گذاشته بودند تا وقتی روی صندلیهای بیرون مینشینی گرم شوی. آپارتمان ما گرم و بانشاط بود . ما روی آتش، بوله میسوزندایم، که در واقع گلوله ای بود از خاکه زغال قالب به شکل تخم مرغ. در خیابان۷ نور زمستانی بسیار زیبا بود. دیگر چشمت به دیدن درختان عریان در زمینهی آسمان خو گرفته بود و در باغ لوگزامبورگ و در باد تند و تیزش روی سنگفرشهای تازه باران خورده قدم برمی برداشتی. درختهای عاری از برگ، وقتی چشم را با آنهاآشتی می دادی، به پیکرهها می«انستند و باد زمستان روی سطح برکه هامیوزید و فوارهها نور تابناکی می پراکنند. دیگر همهی فاصلهها در نظرمان کوتا ه بود، چون مدتی را در کوهستان گذارنده بودیم.
0 نظر