در معرفی کتاب آمده:
بهتر است حرفهای ناملموس فلسفی را کنار بگذاریم. برگردیم به صحبت دربارهی نوشتن متن نمایشی. اگر حق با ارسطو باشدبه تصویر کشیدن خشننت روی صحنه باعث تطهیر آن شود، شاید بتوان گفت که مجموعهی نمیشهای پرخشونت من توجیهی اخلاقی داشته اند. من آن را احساس کردهام. وقتی یک ترژدی به مقصود تراژیکش می رسد وبا حداقل به آن نزدیک میشود، آن وقت است که من حس رهایی از پوچی و مرگ دارم.
بر این باورم که در نزدیکی و مرگ چیزی است به مراتب بزرگتر از آگاهی ما نسبت به زیستن و مردن. بهعلاوه ، اگر بخواهم این خیالپردازی بیاندازه را پیچیده کنم، خواهم گفت که تئاتر جدی ما جستو جویی است برای همان چیز. این جستو جو هنوز به سرانجام نرسیده، اما همچنان باقی است.
برشی از کتاب:
بعد یکی دیگه، یکی دیگه ، همه شون کسایی بودن که تو میخواستی ازشون بکنی. منم رفته بودم، واسه همین چنس هم رفت. سعی کرد رقابت کنه، خودش رو بزرگ کنه،اندازه کله گندههایی بشه که واسه ارتباط باهاشون من رو وسیلهی خودی کردی. اون رفت و اون دست و پا زذ. درهای حوبی به روش باز نشد، و اون هم وارد اونایی شد که بدبودن و …پاپا تو به خاطر عشق ازدواج کردی، چرا نزاشتی منم همین کارو بکنم، همون موقع که سرزنده بودم، که آفتاب مهتاب ندیده بودم، و پسر هنوز پاک بود و هنوز نجیب؟
برای سفارش آنلاین این کتاب، اینجا کلیک کنید.