در معرفی کتاب آمده:
سیاری از افسانههای قدیمی با این جمله به پایان می رسد:«آن ها با هم ازدواج کردند و صاحب بچه های زیادی شدند...» بچه دارشدن ، در گذشته هدف اصلی پیوند زن و مرد و در حکم به رسمیت شناخته شدن ازدواج بود. بچهدارشدن نشان می داد که ازدواج به حالت پایدار رسیده است،حال زن و شوهر با هم خوشبخت باشند یا نه. در ضمن ، بارور بودن زوج؛ تضمینی بود بر دوام آن و ناباوری میتوانست بهانه ای موجه برای طلاق باشد.در جامعه ای پدرسالار، هدف از ازدواج دوام نسل بود؛ هر خانوده ای از پدر و مادر و بچهها تشکیل میشد.هریک از اعضاء د رکانون خانواده،وظایف مشخصی بر عهده داشت. ازدواج می توانست یا در نتیجه ی علاقه بین زن و مرد شکل بگیرد یا به دلیل پارهای ملاحظات طبقاتی یا مالی. ساختارهای اجتماعی و آموزههای مذهبی دو مروج و مشوق ازدواج بودند.
برشی از کتاب:
در روزگار ما،کودک در مرکز توجه خانواده قرار دارد و رابطهی والد و فرزندی،برخلاف رابطهی زناشویی که امکان انفصال دارد، یگانه رابطهی انفصالناپذیر محسوب می شود. تصمیم به بچه درست کردن و نه بچه دار شدن به این معنی است که زن و مرد از روی خواست اراده، زن و مرد بودن را به عنوان عنصر اصلی تشکیلدهنده زوج کنار میگذارند تا به پدر و مادر بچه تبدلی شوند. آن ها خوب می داند که تصمیم می گیرند بچه دار شوند،در ذهن خود، تمامی جوانب نقش پدر و مادر بودن را مسئولیت در درازمدت، فداکاری و گاهی حتی از دستدادن هویت شخصی - بررسی میکنند.
برای سفارش آنلاین این کتاب، اینجا کلیک کنید.