کتاب هوس مرگزا به قلم فروزنده عدالت نگاشته شده است. درمعرفی کتاب نیز آمده:
کاش یکی بود، یکی از همان اول، ابتدای راه…کودکی ،نوجوانی و جوانی…تا بدانم بیراهه نروم، به آنجاییکه برشم به آخر خط، خط بی سرانجامی. سرم به سنگ زمانه بخورد و کسی نباشد دستم را بگیرد، بلندم کند. در جادهی سنگلاخی بیفتم، بدوم، زمین بخورم و هراسان به دوروبرم نگاه کنم اما…کاش یکی بود، از همان اول، یکی مثل همین، همین که آمد اما کمی دیر، دیر ا زکشتن…قتل …حرامکردن یک زندگی…اما نه…نه آن قدر که دیر که با مرگ هماغوش شده باشم. خداروشکر که نفسی مانده و قدمی…ماهیای که از آب گرفتهام، ممکن است تازه نباشد، اما زنده است و این یعنی …دوباره نقطه سر خط.
برشی از کتاب
صدای گارسون مرا به خود آورد:آقا غذا سرد شد. او حق داشت. سعی کردم چیزی بخورم نشد و نتوانستم. پول غذا و انعام گارسون را روری میز گذاشتم و از رستوران خارج شدم.
به هتل برگشتم. روی تخت دراز شدم. با لباسی که ا زصبح به تن داشتم و کفشها که پایم بود، تکیه بر بالای تخت دادم و سیگار روشن کردم . میان آتش سیگاری که تنها روشنایی اتاق تاریکم بود خیره شدم.چند تا دختر را به آن مرز کشاندم؟ یادم نیست. خیلی خودشان راضی بودند و بعضی نبودند اما در هر حال بعد از گذراندن یک سفر دو روزه گریه و ناله می کردند و سعی می کردند مرا وادار به ازدواج کنند ولی من شانه خالی میکردم. به آنها میگفتم : اگه شما زن زندگی بودین هیچوقت پاتون به اینجا نمیکشید. تو زندگی به عنوان همسر و شریک راه، زن باید پاک باشه که مرد به اون اطمینان کنه تا زندگی و بچه هاشو به اون بسپره.
کتاب هوس مرگزا در« انتشارات کتابسری میردشتی» به چاپ رسیده. برای مطالعه بیشتر این کتاب و همچنین« دانلود کتاب هوس مرگزا» به این صفحه رجوع کنید. هم چنین با ورود به صفحهی«کتابهای داستان های خارجی و رمان» میتوانید سایر کتابهای این حوزه را مطالعه کنید.
0 نظر