کتاب جاده به قلم کورمک مککارتی و با ترجمه صنوبر رضاخانی نگاشته شده است.در معرفی کتاب نیز آمده:
کتاب جاده رمانی است درباره زندگی و زنده ماندهها پس زا فاجعه انفجار اتمی و نابودی آمریکا. در این فاجعه بیش تر آدم ها جان باختند و آنهایی که که زنده ماندند، برای تداوم زندگی به مبارزه برخاستند. رمان جاده داستان پدر و پسری را بیان میکند که در پی یافتن محیطی مناسب برای زندگی انسانی هستند…آنان از شرق به جنوب غربی آمریکا می روندتا شاید این محیط مناسب را بیابند. دارایی آنها در این سفر تنها یک هفتتیر و یک گاری است و مقداری نان خشک و …
این رمان داستان پرماجرای این پدر و پسر را، در این سفر به خوبی نشان می دهد.. مک کارتی در این کتاب می کوشد آنچه را که آلبرت اینشتین شش دهه پیش کوشید به ما بیاموزد به یادمان میآورد :اگر جنگی هستهای رخ دهد، آن وقت زندهها به مردگان رشک خواهند برد.
برشی از کتاب
نمیدانست که آیا پسرک دیگر هرگز سخن خواهد گفت یا نه. کنار رودخانهای اتراق کردند. پسرک کنار آتش نشست و به صدای آب در دل تاریکی گوش داد. جای امنی نبود چرا که صدای آب هر صدای دیگری را خاموش میکرد. اما فکر کرد شاید پسرک را سر حال بیاورد. نشستند و باقیماندهی غذای شان را هم خوردند. بعد مرد نقشه را بررسی کرد، با تکه نخی طول جاده را اندازه گرفت و نگاهش کرد و دوباره اندازه گرفت. هنوز تا ساحل را درازی داشتند. نمیدانست وقتی برسند چه چیزی آنجا خواهند یافت. تکه های نقشه را جمع کرد و داخل کیسهی پلاستیکی گذاشت. بعد نشست و به زغال ها چشم دوخت.
کتاب جاده در «انتشارات کتابسرای میردشتی» به چاپ رسیده است. برای مطالعه بیشتر در مورد این کتاب و همچنین دانلود کتاب جاده به این صفحه رجوع کنید. همچنین با ورود به صفحهادبیات و داستانهای خارجی میتوانید سایر کتاب های این حوزه را مطالعه کنید.
0 نظر