کتاب بوی خوش یاسهای امینالدوله و داستانهای دیگربه قلم جمال میرصادقی نگاشته شده است. در معرفی کتاب نیز آمده:
هربار که به خانهی آنها میرفت،هیجانزده بود، سه بار د رهفته. گلی را برای کنکور آماده میکرد. بعد از درس میماند، باهم حرف میزدند و گاهی با هم سینما میرفتند. لحظههای شیرینی بود. وقتی به خانه برمیگشت، همه فکر و ذهنش متوجه او بود، گاه خوابش را میدیدیاد و خیالش پر شده بود از صحبتهای او، خندههای او و شیرینی حضور او.
برشی از کتاب
پرده را کنار زد، رشتههای برف پایین میریخت. کوه سفید شده بود. درختها و خانهها پوشیده از برف. دیشب خواب کبوترها را دیده بود. در خانه قدیمی بود. کبوتر طوقی روی شانه او نشسته بود و از کف دست او دانه برمیچید. پدرش کبوترهای او را توی کیسه انداخته بود و بیرون شهر رها کرده بود. عصر طوقی و چتری برگشته بودند و دوربر او میگشتند و بغبغو میکردند و دانه برمیچیدند. به دامنه سفید کوه و درختها و خانهها نگاه میکرد. باید برای پرنده ها نان میریخت. برف که میآمد، خردههای نان را توی ایوان میریخت.
کتاب بوی خوش یاسهای امینالدوله و داستانهای دیگر در«انتشارات کتابسرای میردشتی» چاپ شده است. برای مطالعه بیشتر در مورد این کتاب و هم چنین دانلود کتاب بوی خوش یاسهای امینالدوله و داستان های دیگر به این صفحه رجوع کنید. هم چنین با ورود به به صفحه کتاب ادبیات و داستان ایرانی می توانید سایر کتابهای این حوزه را مطالعه کنید.
0 نظر